عیسی در رسالت خود کوشا و خستگی ناپذیر بود، او در دعوت خود سستی روا نمی داشت و به خوشگذرانی آنها اعتراض می نمود و آنان را سرزنش می کرد.
عیسی برای یهود با بیانی روشن یادآوری می کرد و با آنان به نرمی رفتار می نمود تا آنان را به دین وارد نماید.
[330]
عیسی با سفر به شهرها، روستاها با محبّت و مهربانی با مردم سخن می گفت و به ترویج احکام الهی می پرداخت. او از مؤمنان دوازده نفر را انتخاب نمود که همیشه او را همراهی می کردند. این افراد را حواریون یعنی همراهان و پیروان حضرت عیسی می نامیدند.
پیروان او روز به روز بیشتر می شدند، لذا یهودیان دچار اضطراب و ترس گشتند و به فکر چاره ای افتادند. با پادشاه یهود ملاقات کردند و با سخنان دروغ، او را فریفته و از او خواستند تا چاره ای بیندیشد. اما عیسی از همبستگی یهود علیه وی و اعلام مخالفت و جنگ با او و تعقیب جاسوسان باک نداشت و ترس به خود راه نمی داد و تنها هدف خود را دنبال می کرد. احکام عیسی روز به روز ریشه می گرفت و مردم بیش از بیش به او ایمان می آوردند.
حضرت عیسی آنقدر در راهنمایی مردم پشتکار از خود نشان داد تا اینکه استدلالهای عیسی عقلهایشان را مغلوب و معجزات او چشمهایشان را خیره کرد و نور حق، تصور باطل آنان را به هم کوبانید.
از آن پس یهود چون تدبیراتی برای مقابله با برهانهای آشکار عیسی نیافتند با زبان و بیان و از روی عناد و دشمنی به تکذیب او پرداختند، زیرا آنان بیم داشتند، تبلیغات عیسی باعث سرنگونی دولت و واژگونی تخت عزت آنان خواهد بود.
عیسی افکار و عقاید آنان را پست و باطل می شمرد تا اینکه یهودیان علیه او غضب نمودند و عرصه را بر او تنگ کردند، و او را مخل نظم و آسایش اجتماع و سرکش معرفی کردند تا رجال یهود را در مخالفت با عیسی با خود همراه سازند و از این طریق به آرزوی خود برسند.
عیسی در هر زمان تنها و بی پناه و از هر گونه یاری کننده ای محروم بود. ولی در عوض خداوند با او همراه بود و حفظ و حراست او را به عهده گرفته بود و با قدرت خویش او را از شر مخالفین محفوظ می داشت
آنگاه که یهودیان در مقابل دعوت عیسی که همچون سیلی بنیان کن آنها را تهدید می کرد، واقع شدند با تبلیغات مسموم به سمپاشی علیه او پرداختند و به کمک مأموران خود در بین مردم رفته و گفتند؛ عیسی ساحر است و معجزاتی که ارائه می دهد، حاکی از
[331]
اعمالی است که شیطان به او تعلیم می دهد، او به دین یهود نیست و او در روز شنبه که عید یهود است به کار دنیوی می پردازد.
اما اینگونه تبلیغات، دعوت عیسی را متوقف نمی کرد و او را از هدف خود خارج نمی ساخت و با شجاعت و شهامت به کار خود ادامه می داد، چنانکه سخنان نرم و ملایم او همچون بانگی مهیب و سهمگین آنان را می آزرد. با انتشار و افشای حقایق عیسی، مردم گروه گروه از گرد یهود متفرق می شدند.
همین امر، سران یهود را به تصمیم نهایی وا داشت تا تصمیم نهایی را علیه عیسی گرفته و آتش درونی خود را فرو نشانند. سرانجام تصحیم گرفتند که خون او را ریخته تا شاید دعوت او خاموش و حیات و سلطه سران یهود حفظ شود.